به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
به آرامي آغاز به مردن ميكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند و ضربان قلبت را تندتر ميكنند، دوری كنی . . .،
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگيت ورای مصلحتانديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن! امروز مخاطره كن! امروز كاری كن! نگذار كه به آرامی بميری! شادی را فراموش نكن!
۲ نظر:
واقعا شعر جالبی بود من رو مشتاق کردی که برم و شعرهای پابلو رو بخونم همچنین مطب قبلیت هم خیلی جالب بود
سلام.
اينكه آپ مي كنيد آن هم با شعر بسيار خوشحال كننده هست.
شعر را كه خواندم آن هم در وب شما مطلبي نوشتم كه بد نيست اگر بخوانيد_با توجه به اينكه بلاگفا امشب شديد قاطي كرده شايد مطلب باز نشد تاريخ مطلب مال امروز خواهد بود لطفا توجه كنيد_
shekastesokut.blogfa.com
ارسال یک نظر