۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

سکوت!


- سکوت، يعني گفتن در نگفتن، يعني مقابله با شهوت رام نشدني حرف،
- يعني تمرين برگشتن به دوران جنيني و شنيدن انحصاري لالائي قلبِ مادر در تنهائي محض.
- سکوت در مکالمه تلفني، يعني ترديد يا مزاحمت، يا شرم.
- هر سکوتي، سرشار از ناگفته ها نيست، بعضي وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست.
- موسيقي، يعني سکوت بعلاوه سکوت هاي شکسته شده ي موزون.
- سکوتِ آرام کتابخانه، يعني رعد و غرش نهفته ي تمامِ حرف هاي فشرده ي عالم،در پيش از اين.
- سکوتِ شاهد، يعني شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطيلي وجدان.
- سکوتِ محکوم بي گناه، يعني بغض، آه، گريه درون.
- سکوتِ مظلوم، يعني نفريني مطلق و ابدي.
- بعضي سکوت را به رشوه اي کلان مي خرند و با سودي سرشار، بنام حق السکوت مي فروشند.
- سکوتِ عاشق در جفاي معشوق، يعني پاس داشتن حرمتِ عشق!
- سکوت، در خود گريه دارد ولي گريه، با خود سکوتي ندارد.
- بعضي با سکوت آنقدر دشمنند که حتي در خواب هم آنرا با پريشان گوئي مي شکنند.
- سکوتِ در بيمارستان، بهترين هديه ي عيادت کنندگان به بيماران است.
- آدم، بسياري حرف ها را که مي شنود، آرزو مي کند کاش بشر گنگ و ساکت بود.
- ايراني ها، از قديم معني سکوت و سخن بخردانه گفتن را خوب بلدند، اشکال فقط در استفاده گاه و بيگاه از اين دو نعمت، به جاي هم است.
- آنان که حرمت سکوت را پاس مي دارند، بيش از حرّافانِ حرفه اي، به بشر اميدواري مي دهند.
- سکوتِ قاضي، رعب آورترين سکوتِ زميني است، وقتي بداني گناهکاري.
- سکوتِ وداعِ واپسين ديدار دو دلدار، هميشه مرطوب است.
- خيالتان آسوده، سکوتِ مرگ، سرد و منجمد است، ولي شکستني نيست.
- زير زمين خانه هاي قديمي تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشي سير، انارخشکيده، سرکه ي انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگي است.
- بر خانه عروس، آخر شبي که به خانه بخت مي رود، در تنهائي پدر و مادرش، غمناک ترين سکوت چنگ مي اندازد.
- سينماي صامت، پر از سکوتي گويا و خنده دار بود.
- غيرقابل درک ترين سکوت، متعلق به معلم ادبيات پيري است که، شاگرد قديمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدي از تلويزيون مي بيند.
- آزار دهنده ترين سکوت، وقتي است که دروغ مي گوئي و مخاطبت در سکوتي سنگين، فقط نگاه مي کند.
- بعضي، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حيف که زبانشان آخر همه را به باد مي دهد.
- آدم هاي ترسو، براي فرار از سکوت، با خود حرف مي زنند.
- تابلوهاي جهت نما، در خيابان و جاده ها، در سکوتي بي ادعا، عابران را راهنمائي مي کنند.
- تمام مردم جهان، با يک زبان واحد سکوت مي کنند، ولي به محض باز کردن دهان از هم فاصله مي گيرند.
- کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم پرچانگي مي کنند.
- سکوت، خيلي خيلي خوب است، اما نه هر سکوتي.
- بعضي، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلي در قبالش گرفته باشند.
- سکوت را با هر چيزي مي شود شکست، ولي با هر چيزي نمي توان پيوندش زد.
- دفاترِ سفيد و بي خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوت اند.
- تا کنون، هيچ مترجمي پيدا نشده که بتواند سکوت را، از زباني به زبان ديگر ترجمه کند.
- قطعاً يکي از راههاي تحمل ِزندگي، پناه بردن به سکوت است.
- خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت نشو، بلکه به وقتش ساکت باش.
- آنانکه در مراسم خواستگاري ساکتند، در زندگي حرف نگفته باقي نمي گذارند.
- مارک تواين مي گويد:بهتر است دهان خود را ببنديد و ابله به نظر برسيد تا اينکه آن را باز کنيد و همه ترديدها را از ميان ببريد

هیچ نظری موجود نیست: